کد مطلب:43129
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:14
تفسير فرازهاي سوم تا نهم خطبه صد و نهم نهجالبلاغه كه درباره نياز كائنات به خالق سخن ميگويد چيست؟
«كُلُّ شَيءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَيْءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَي كُلِّ فَقِيرٍ، وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ، وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ، وَ مَفْزعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ»
[همه موجودات به مقام شامخ خداوندي خاشع و قيام وجودي همه اشياء با او است، بينياز كننده هر نيازمندي و عزت بخش هر ذليلي. او است قوه هر ناتواني، و پناه گاه هر سوخته دلي.]
در هنگام نيايشهاي روحاني و توجهات ملكوتي و رويارويي با فروغ خداوندي، همصدا با سرور شهيدان، فرزند نازنين همين عليبن ابيطالب(ع) كه گفتار و كردارش و همه گونه حركات و سكناتش روشنترين آيات الهي است، نه تنها براي خاك نشينان اين دنيا، بلكه حتي براي پروازكنندگان و ساكنان عالم قدس الهي، بگوييم: معبودا، چه دريافت كسي كه تو را از دست داد، و چه از دست داد كسي كه تو را دريافت.
«مَاذَا وَجَدَ مَنْ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَمَنْ وَجَدَكَ»
تصور استقلال وجودي براي كائنات به اين خيال كه كائنات در ادامه وجود خود نيازي به برپادارنده ندارد و مي تواند با نيروي نهفته در نهادش بقاي خود را در گذرگاه زمان تضمين نمايد، همان مقدار تصور بي اساس است كه نسبت دوام جريان برق به سيم و لامپ!! اگر اين معني را بپذيريم كه همه موجودات دركي درباره دريافت فيض مستمر از خداوند سبحان دارند، قطعاً خضوع و خشوع و تسليم شدن همه موجودات به آن ذات اقدس را نيز پذيرفته ايم. با توجه به جريان و بروز حيات و انديشه و تعقل از مجراي عالم هستي، بايد اين اصل مبنايي را قبول كنيم كه همه موجودات از درك و اختياري مناسب ماهيتي كه دارند، برخوردار ميباشند، آيات قرآني در مواردي متعدد تسبيح و سجده همه كائنات را بمقام ربوبي تصريح نموده است. از آنجمله ـ
«سَبَّحَ للهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَالاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكِيمُ» [براي او تسبيح ميگويد آنچه كه در آسمانها و زمين است.]
اين مضمون در حدود 10 مورد از آيات قرآني وارد شده است. و كلمه سجده 4 مورد به همه اشياء نسبت داده شده است مانند:
«وَ للهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ الْعزيزُ الْحَكيمُ» [و براي او سجده ميكند آنچه كه در آسمانها و زمين است.]
در سه جمله بعدي كلمه مصدري بكار رفته است ـ «غَنيَ كُلٌّ فَقيرٍ»، «عِزٌّ كُلٍّ ذَليلٍ»، «قُوَّهُ كُلّ ضَعيفٍ» اين گونه استعمال مصدر براي بيان وجود غايت كمال معناي آن مصدر در كسي كه صفت او است، شايع و رايج است مانند زَيد عَدل يعني صفت عدالت كه در زيد وجود دارد در غايت كمال است. البته اين صفات جمال و جلال در هيچ موجودي به غايت كمال جز در خداوند سبحان نميرسد. بهر حال ،معناي جملات فوق بسيار روشن است وآن اينست كه خداوند متعال بخشنده بينيازي بهر نيازمندي است، اگر نيازمند تكيه به غناي الهي نمايد و ايمان داشته باشد به اينكه همه موجوديت او وابسته به خداوند است كه غني مطلق است، در عين فقر و مسكنت، احساس بينيازي از همه موجودات جز خدا مينمايد. احتمال ديگر اينكه بدانجهت كه همه انسانها فقيرند:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنَتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللهِ وَ اللهِ وَ اللهُ هُو الْغَنيُّ الْحَمِيدُ» [اي مردم، شما نيازمندان به خدائيد و خداوند است كه بي نياز و شايسته پرستش است.]
و فقط خداوند است كه غناي مطلق صفت او است لذا همه بينيازيها و غناهائي كه در بشر ديده مي شود، از آن خدا است و از آن مقام شامخ به انسانها و به هر موجود ديگر عطا شده است. به همين نحو است معناي «عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ». ميفرمايد:
«وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ» [و پناهگاه يا پناه دهنده هر دلسوخته ايست.]
كدامين انسان آگاه است كه در ميان ظلمات متراكم تخيلات و انديشهها اگر بتواند خود را نبازد اشعه غير قابل توصيفي را كه به طريق مرموز آن ظلمات را ميشكافد و ديدگان آن متحير در ظلمات را مينوازد، مشاهده نكند. آن كدامين انسان عاقل است كه با فرورفتن در امواج متوالي شك و ترديدها اگر خود را نباخته باشد، تخته پارهاي از تعقل ناب، به فرياد او نرسد. آري، نميتوان چنين انسانهايي را پيدا كرد، چنان كه نميتوان انساني را پيدا كرد كه ناگواريها و مصائب روزگاران او را در چاهي بسيار تاريك و عميق فرو برد و آن انسان بالاي سرش نگاه كند و طنابي نوراني با دستگيرهاي نوراني تر كه براي درآمدن از چاه آويزان شده است، نبيند.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 19
آيةالله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.